واییییییی که عجب روزگار کثیفیه.....هر طرف رو که نگاه کنی زشتی می بینی....

منظورم به آفریده های خدا و طبیعت نیستااااا..... یه وقت سوء تفاهم نشه....قربون خدا برم که جز خوبی و زیبایی نیافرید....

من منظورم به رفتار آدمای اطرافمه....تو خیلی از آدمای اطرافمون به ندرت رفتارای زیبا می بینم....اینقدر دروغ آسون شده که دیگه هیچ کسی هیچ عبایی از دروغ گفتن نداره....این قدر نفاق عادی شده که کسی خبر نداره این عمل کثیف از چقدر گناه داره....وای از نفاق....وای از دو رویی و چند رنگی....وای از این کثیف ترین گناه...

این همه جلسه قرآن که داره اینور و انور برگزار میشه....خانما با چادر میرن میشنن توش و (نمی دونم به چه نیتی) قرآن می خونن....بعد می بینی اکثرشون دختراشون از اونااااااااااااشن....ساپورت و کلیپس و لاک ناخون و کفش جلو باز بدون جوراب و مو های رنگ کرده که از "لا ین فک" استایلشونه....به غیر از این هر کدومشون واسه هر کسی که باهاش در ارتباطن یه رنگ میشن.....آخه عزیزای من....تو این جلسه ی قرآن که میرید....یکم به جای چشم و هم چشمی نگاه کنید به آیایه های قرآن....ببینید خدا نفاق رو در کنار شرک آورده....یعنی آدم منافق به اندازه آدم مشرک کثیفه...بفهمییییییییییییید لطفاااااااااااااااا................از نظر من...بالاتر از نفاق گناهی نیست....آدم منافق رو باید زنده زنده تو آتیش بسوزونی....وسلام....با من هم بحث نکنیدمردد


موضوعات مرتبط: حــــرف هــای خــودمــونی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 28 دی 1393برچسب:, | 1:42 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |
تاريخ : پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:نان لواش,مافیا,قاچاق,اسلحه,جنایت, | 1:56 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

امروز داشتم با خودم فکر می کردم که چرا من از مرگ می ترسم؟؟؟ خب تعارف که با خودم ندارم...می ترسم دیگه....خیلی ها می ترسن....تک و توک پیدا میشن که نترسن....اونا هم دل شیر دارن....حالا خلاصه...هی فکر کردم...هی فکر کردم....هی فکر کردم....تا اینکه به اینجا رسیدم که من به شخصه بیشتر از همه چیز از درد مرگ می ترسم...راستش ترک کردن این دنیا اونقدرا هم برام سخت نیست....مخصوصا از وقتی که در نهج البلاغه دیدم که چه طور حضرت علی طالب رسیدن ترک دنیا بودن...تو حرفاشون یه چیزی هست که مطمئنت می کنه اون دنیا خبرای خیلی خیلی بهتریه....اتفاقا چند روز پیش هم یه نفر رو آورده بودن تو تلویزیون که بنده خدا مرده بود و زنده شده بود....می گفت لحظه ی مرگ چنان حس خوبی داشتم که به هیچ عنوان راضی نبودم که برگردم...نمی دونم چقدر راست می گفت....ولی یکم فکر که کردم دیدم کاملا منطقیه....این همه پیامبر و ائمه اومدن تا علاوه بر پیامای خیلی خیلی مهم تری که داشتن اینو هم بهمون بگن که دنیا جای خوشی نیست....پس اگه دنیا جای خوشی نیست پس حتما اون دنیا جای خوشیه.... و این کاملا عقلانی و منطقیه.....هرچند  واسه آدمی جای خوشیه که توی دنیا از جون و دل از خوشیش زده باشه و به فکر چیزایی بوده باشه که باید می بوده(چه بود اندر بودی شد) ولی اینکه ندونی قراره با چه میزان درد سر زمین بذاری یکم نگرانت میکنه....تا حالا دقت کردین که با از دست دادن یه عزیز به غیر از غصه ی از دست دادن و دور بودن از اون که بسیار هم جانسوزه یه چیز دیگه هست که بیشتر ناراحتتون می کنه؟؟؟ و اون اینه که موقع مرگ چقدر درد کشیده....و همین که نمی تونید به این سوال پی ببرید به شدت عذابتون می ده و فکرش تا مدت ها ولتون نمی کنه....به نظرم باید اینجوری باشه که اکثرا به درد لحظه ی مرگ اون طرف خیلی فکر می کنن....نمی دونم شایدم من ناقصمو حالیم نیست....اگه شما هم همین حس رو دارید خواهشا بهم بگید تا فکر نکنم تکم....در هر صورت من این عامل رو از بقیه عوامل در ترسیدن از مرگ پر رنگ تر می بینم حداقل توی من که همینجوریه....خدا آخر و عاقبت هممون رو به خیر کنه و از هممون راضی باشه....اگه با درد بردنمون راضیش می کنه من یکی که با کله می رم تو شکم درد بی تقصیر البته حرفه ها....تا موقع عمل نمی دونم درجا بزنم یا نه....خیلی فک زدم....نت لعنتی....اومدم دو دقیقه بشینم خبر بخونم شد دو ساعت....بزنم لهش کنم مردد همتون رو به خدا می سپارم تا یه خودمونی دیگه فعلا خدانگهداربوسه


موضوعات مرتبط: حــــرف هــای خــودمــونی ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 25 دی 1393برچسب:, | 1:27 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

این چند روز مردم جهان درحال مشاهده ی تئاتری دیگر از شاه تئاتر های تاریخ هستند...

چند سال پیش نشریه شارلی هبدو زحمتی کشید و کاریکاتور پیامبر عظیم الشان اسلام را در نشریه ی خود به چاپ رساند و اسم آنرا با وقاحت تمام آزادی بیان اندیشه گذاشت که با اعتراض شدید مسلمانان جهان روبرو شد که البته گمان نمی کنم کسی از این موضوع بی اطلاع باشد (برای مزاح:خصوصا که بعد از آن در قنادی ها نام شیرینی "دانمارکی" به شیرینی "گل محمدی" تغییر پیدا کرد...)

اما از شواهد پیداست که فضیه به همین جا ختم نشده است...سناریوی از پیش تعیین شده ی غربی ها این بار قربانی هایی را در خود نهادینه کرده است..قربانی هایی که بی شک به خواب هم نمی دیدند که قرار است با کشیدن و نشر کاریکاتوری از رهبر منحوس گروهک تروریسمی داعش از زندگی خداحافظی کنند...


موضوعات مرتبط: من و دنـــیای ســیاست!! ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 24 دی 1393برچسب:داعش,دموکراسی,اسلام,پیامبر, | 20:47 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

سلام Tongue...امیدوارم که تا اینجای کار، داستان خسته کننده نباشه...

اینم از قسمت چهارم:

 

رمان نان لواش


موضوعات مرتبط: داســـــتان نــان لــواش ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:نان لواش,مافیا,قاچاق,اسلحه,جنایت, | 17:36 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

این پست سوم....امید وارم که خوشتون بیادخندهآرام

 


موضوعات مرتبط: داســـــتان نــان لــواش ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 دی 1393برچسب:نان لواش,مافیا,قاچاق,اسلحه,جنایت, | 16:46 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

برای آمدنت کاری نکرده ام....

حتی دست به سیاه و سفید هم نزده ام....

آخر رو سیاهی هم حدی دارد....مرزی دارد....ندارد؟؟؟؟

بریده است....

این شرمندگی امانم را بریده است...!!!

این همه روسیاهی ام را چگونه پنهان کنم یا صاحب ازمان ؟؟؟؟؟

چگونه با این همه گناه و غفلت نگاهم را به پرچم عدالتت بدوزم؟؟؟؟

چگونه و با کدامین گوش به بانگ "انا الحق" تو گوش فرا دهم؟؟؟؟

چگونه سرورم؟؟؟

چگونه سر از راهت در بیاورم؟؟؟؟

چگونه؟؟؟

 

یا مهدی


موضوعات مرتبط: امــــــام زمـــان ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:مهدی, صاحب الزمان, امام زمان, | 17:18 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

چادر

سیـــــــــــــاه است.....

اما روحت را سفید نگه می دارد.....

چشم را می زند.....

اما دست به حریمت دراز نمی کنند....

فی قلوبهم مرضُ مسخــــــــره ات می کنند....

اما خدا به تقاص جهادت مسخره شان می کند....

دردسرت را زیاد می کند....

اما روانت را آرام نگه می دارد....

نگه داشتنش روی سر سخت است... خصوصا در یک روز طوفانی....

اما در عوض ایمانت را محکم نگه می دارد....

در گرما طاقتت را طاق می کند.....

اما به یادت می آورد گرمای آتش دوزخ را....

هرجور که نگاهش کنی بابت هر عیب طاهریش یک حُسن باطنی می یابی....

پس بد دل نباش...

جهاد کن با همین یک تکه پارچه ی سیــــــــــــــــاه...

با همین چــــــــــــــــــــادر ارث برده از مادر سادات....

با همیـــــن زهرایــــــــی شـــــدن هـــــــــــا.....


موضوعات مرتبط: حجـــــــــاب ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:چادر,حجاب,جهاد, | 1:47 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

این هم از قسمت دوم داستان نان لواش...


موضوعات مرتبط: داســـــتان نــان لــواش ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:نان لواش,مافیا,قاچاق,اسلحه,جنایت, | 23:25 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

سلام دوستان...

در مطالب پیشین به یکی از عوارض منفی هجمه ی اطلاعاتی اشاره کردم...و در این پست قصد دارم که یکی دیگر از فاکتور های منفی هجمه ی اطلاعاتی رو توضیح بدم...

بحث امروز من نه تنها بر سر شبکه های اجتماعی بلکه بر سر تمامی رسانه های رایج در زندگی از جمله: تلویزیون...رادیو....روزنامه....دنیای گسترده ی وب...کتاب...و برنامه های خبر رسان گوشی و شبکه هی اجتماعی و هر چیزی که نقش یک رسانه رو بازی کنه، هست.

تا حالا شده که خبری رو از رسانه ای یشنوید و مدتی بعد دقیقا ضد اون خبر رو یا از همون رسانه یا از رسانه های دیگه دریافت کنید؟؟؟ مثلا خود من مدتی پیش در یکی از روزنامه های معتبر خوندم که نوشیدن چای برای سلامتی مفید و پر سوده اما مدتی بعد در اخبار سراسری از چای به عنوان یک نوشیدنی پر زیان و مخل سلامتی نام برده شد...برای پی بردن به خبر صحیح هر وارد فضای مجازی شدم و سرچ هایی مبنی بر خواص و عوارض چای به عمل اوردم و متوجه شدم که اونقدر نظر ها متفاوت و رنگارنگ هست که تصمیم گیری مشکل و و به نتیجه ی قطعی رسیدن تقریبا نا ممکن هست مگر اینکه خودم محقق می شدم و روی این موضوع تحقیق می کردم...خلاصه که سرتون رو درد نیام....از این قبیل اتفاقات در رسانه های امروز به وفور اتفاق می افته و کسی نمی تونه جلوش رو بگیره...کسی متنی رو مبنی بر خواص سبزیجات و میوه ها نگارش می کنه و اون رو در اختیار دوستان خود قرار می ده و اون ها هم بدون اینکه از صحت و اعتبار این متن مطلع بشن پیام رو پخش می کنن و اینطور میشه که یک پیام اشتباه و فاقد اصالت و صحت دست به دست بین میلیون ها انسان گردش می کنه و عده ی زیادی رو تحت تاثیر قرار میده قافل از اینکه این پیام تنها زاییده ی ذهن یک شخص غیر متخصص بوده که حالا یا با هدف یا بی هدف اون پیام رو ترویج داده....شاید شما هم زیاد تجربه ی این ضد و نقیض هارو داشته باشید...کسانی که این تناقض رو تجربه کرده باشن به راحتی می تونن حس شک و بی اعتمادی نسبت به تمام پیام هایی که به دستشون میرسه رو در خودشون احساس کنند...و نکته ی منفی این موضوع زمانی پدیدار می شه که در این بین مطالب صحیح و با اصالت هم قربانی این بی اعتمادی و شک می شن و در بسیاری از مواقع تمیز دادن مطالب با اصالت از مطالب بی اصلت سخت میشه و چه بسا که در این بین مطالب بی اصالت رجحان داده بشن...که باعث انحراف و ایجاد اثرات مخرب خواهد شد....این معزل در موضوعات پزشکی، روانشناسی، مذهبی و سیاست پر رنگ تر از بقیه ی موضوعات هست به خصوص در امور مذهبی که عده ای با هدف ایجاد انحراف در اعتقادات و مقدسات مردم مطالب پوچ و بی پایه و اساس رو با ظاهری زیبا و  منطقی ( که البته جز سفسته چیز دیگری نیست) ترویج می دهند و باید دقت داشته باشیم که برای مطالبی که به سلامت روح و جسم ما و یا اعتقاد و ایمان ما مربوط میشه  کمی حساسیت نشون بدیم و با کمی سختی کشیدن و تحقیق کردن به مطالب صحیح و با اصلت برسیم تا خدای نکرده در این زمینه ها دچار انحراف و مشکل نشیم....

 و من الله و توفیق


موضوعات مرتبط: من و دنیای مجــــازی!!! ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 10 دی 1393برچسب:رسانه,بی اعتمادی,هجمه ی اطلاعاتی, | 2:24 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

کربلا

می ترسم....

از مرگ می ترسم...

از مرگی که پایان امید دیدار باشد می ترسم....

از آن لحظه ای که پایان انتظار وصال باشد می ترسم....

می ترسم از ندیدن آن ضریح شش گوشه ی طلایی رنگ ....

از نرسیدنم به نینوا و نینواییان....

از قدم ننهادن در بین الحرمین منقلب کننده ای که تداعی می کند عباس و پیکر پاره پاره پار اش را.....

می ترسم مو های سرم رنگ دندان هایم شود و مرگ مشتاق دریدنم.... اما چشم به گنبد طلایی اش ندوخته باشم....

دست در آب فرات نبرده باشم....

کنار مزارش قد به ادای نماز خم نکرده باشم.....

می ترسم....خدایا می ترسم بمیرم و تربت کربلا را به آغوش نفشرده باشم....خاک ضریح را به صورت نزده باشم....هوای حرم را نفس نکشیده باشم .....

ای خدایی که در پیشگاهت هیچ آرزویی محال نیست....

نگذار....

نگذار که بی زیارت عزیز کرده ات ، پا به سحرای محشر بگذارم...

نگذار که حسرت به دل تسلیم فرشته مرگت شوم...

نگذار ای قاضی الحاجات.....


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 5 دی 1393برچسب:کربلا, نینوا, بین الحرمین, | 1:34 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

شیب ملایم

 

چندی پیش رئیس جمهور محترم ایران اسلامی طی بیاناتی از نرخ تورم و اقدامات انجام گرفته برای این معضل صحبت پیش کشیده و بیان داشتند که " تورم 40.4 درصد سال گذشته به عدد 18.2 دهم در آبان‌ماه امسال رسیده است (دوشنبه 24 آذر 93)" .....در این بین چند صحبت به میان می آید: اول آنکه آمار و ارقامی که بیان می شود از کجاست و چه منبعی دارد؟......


موضوعات مرتبط: من و دنـــیای ســیاست!! ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 3 دی 1393برچسب:ساست, نان, تورم, دولت, شیب ملایم, | 19:15 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

شبکه های اجتماعی

 

 

تا حالا چیزی به نام "هجمه اطلاعاتی" به گوشتون خورده؟؟؟

واتس آپ....لاین....وایبر....اینستاگرام....نیم باز.....وی چت....بی تاک...تانگو....فیس بوک....اسنپ چت....کیک...و....

تمام کسانی که حداقل یک بار از یکی از شبکه های اجتماعی ذکر شده استفاده کرده باشند بدون شک منکر لذت بخش بودن این شبکه ها نخواهند شد...ارتباط بدون حد و مرز با دوستان و آشنایان از طریق متن و یا عکس و صوت و ویدویو آن هم برای ماهایی که تا مدتی پیش محدود به استفاده از SMS های مخابراتی پرهزینه ای بودیم ، واقعا جالب و سرگرم کننده و در عین حال از خود بی خود کننده هست....


موضوعات مرتبط: من و دنیای مجــــازی!!! ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 دی 1393برچسب:جنگ نرم, شبکه های اجتماعی,واتس آپ, | 22:19 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

نان لواش نوشته ی Royal girl (راحیل (م.س.ت))

 

قبل از شروع داستان یکم باهاتون حرف داشتم....اهم اهم...
خب راستش این اولین باریه که دارم داستانی رو برای کسانی به غیر از دل خودم میگم......از الان معذرت خواهی می کنم اگه آب دوغ خیاری شد....(البته تمام سعیمو می کنم که نشه خنده)....موضوع دوم اینکه ازتون خواهش می کنم هر نظری که دارید به من بگید...پست به پست...خط به خط...فکر کنید که داستان تو دست خودتونه...فکر کنید که شما نویسندشید نه من...هر چی از اشکال و ایراد و مزیت و....خلاصه هر چی به ذهنتون میاد بهم بگید....من با نطرات شما میتونم داستانمو خوب پیش ببرم...در ضمن (اینجانبان حتی پذیرای فحش و ناسزا نیز می باشیم آرام).....نکته سوم اینه که ....نکته سوم فعلا نداره....حرف دیگه ای باشه تو پستای بعدی بهتون می گویم آرام

راستی درباره ی پوستر هم یه چیز بگم....ببخشید اگه خیلی ناشیانست...این تو کل زندگیم اولین کارم با فتوشاپه....همین از دستم بر میومد....اینجوری نگاش نکنیداااا...همین یه عکس به ظاهر ذاقارت دو شبانه روز وقت منو گرفت.... ولی به جاش خیلی چیزا یاد گرفتم.
خب بریم سراغ داستان جان.....این شما و این داستان بنده....


موضوعات مرتبط: داســـــتان نــان لــواش ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 18:24 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

سلام به همه ی دوستان در این قسمت از وبلاگ می خوام داستان نان لواش رو براتون بذارم که مدتیه مشغول نوشتنش هستم....امیدوارم که خوشتون بیاد...

 

خلاصه ی داستان به این شکله:

سهیلا دختری هست مثل همه ی دخترای دیگه با دنیایی که منحصر به فرد خودشه و آرزو هایی که کمابیش به سمت برآورده شدنش گام برداشته....زندگی معمولی داره و سرش به کار خودشه....اما این وسط یه چیزایی زندگی اون رو از یک نواختی در میاره....چیز هایی که سهیلا حتی بهشون فکر هم نمی کرده....وارد شدن به گروهی شبه مافیا آن هم به خاطر نامزد دوست داشتنی اش تمام زندگیش رو زیر و رو می کنه....حال تصمیم با سهیلاست که چه راهی را انتخاب کند.....


موضوعات مرتبط: داســـــتان نــان لــواش ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:نان لواش,مافیا, | 16:14 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

چه خوبه یه نفر باشه که آرومت کنه....که یادت بندازه خدا هست....وجود داره....غصه نخور....خودش همه چیو درست می کنه....خودش هواتو بدجور داره......

چقدر حس خوبیه یه نفر باشه که برات وقت بذاره تا تو با خیال راحت دردو دلاتو بکنی...حرفاتو بزنی....ماجرا های دور و درازتو براش تعریف کنی....

جبران تمام زخم هایی که از آدمای اطرافت خوردی....جبران تمام بی معرفتیای رفیقای پر ادعات.....جبران همه ی خنجر های از پشت خورده....جبران همه چیز.....جبران همه ی جبران نشده های دنیا.....

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:, | 16:2 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |

 

 

 پاین روزا تشخیص اینکه آب خوردن آسون تره یا دروغ گفتن یکم زیاد سخت شده....

یعنی می دونید چیه؟؟؟ راستش آب رو باید اول آشامیدنیش کنی... بعد بیاری خونت...بعد بریزی تو لیوان....بعد بخوریش...حالا فرایند هایی که بدن واسه داخل فرستادنش انجام میده هم بماند...اما دروغ رو فقط تو ایکی ثانیه پرتش می کنی بیرون و تمام شد و رفت....تازه کلی هم عشق و حال میاد سراغت و کلی هم مشتاق میشی واسه دروغای بعدی...به نظرم فقط یک یا دو درصد از افرادی که دروغ میگن خراب کاری می کنن و دروغ خودشون رو لو میدن و تو دردسر می افتن...اونوقتم اگه بخوای با آب خوردن مقایسش کنی عین اینه که آب بپره تو گلوت و به سرفه بیفتی...حالا شما بگید...تعداد کسایی که آب رو بدون هیچ سختی می خورن بیشتره یا کسایی که اب می پره تو گلوشون؟؟؟ خب جواب معلوم دیگه...دروغم همینه....اکثرا جز حال چیزی براشون نداره....یعنی خوششون میاد...کاری هم ندارن این دروغشون ممکنه چقدر به طرف مقابلشون ضربه بزنه....

یکم انصافم خوبه والا....چقدر راحت با دروغ های آسون تر از آب خوردنمون دل میشکنیم و زندگی نابود می کنیم و روحیه از بین می بریم امید می ترکونیم فقط واسه اینکه خودمون دل داشته باشیم زندگی داشته باشم و روحیه داشته باشیم امید داشته باشیم....

تو رو به خدای بالا سریتون....همون که هر گرفتاری دارید دست می برید سمتش و ازش کلی معجزه و کمک می خواید....به همون که می دونید داره نگامون میکنه.....بیاید اینقدر دروغ نگیم....اینقدر داغون نکنیم اطرافیانمون رو با دروغامون....اینقدر به بهای رسیدن به هدفامون زبونمون رو به دروغ نچرخونیم....

تو رو خدا بیاید سعی کنیم   خجالتی

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393برچسب:دروغ, | 15:48 | نویسنده : راحیل (M.S.T) |
.: Weblog Themes By Theme98.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس