شکرت خدای خوب من....شکرت....
بالاخره من هم دعوت شدم....بعد از گذشت 19 بهار از زندگی ام بالاخره مرا هم طلبیدند...
چه حس و حال زیبایی دارد غافله ای که مقصدشان سرزمین مقدس است تو را هم با خودشان بکشند و ببرند به همان سرزمین مقدسی که بار ها آرزوی دیدنش را می کردی....
کسی می گفت دعوتت کار شهید خرازیست...نمی دانم دقیقا جریان چه بوده....فقط می دانم منم آن خاک پای شهیدانی همچون خرازی و باکری و همت....
خیلی مهمان نوازیشان بیش از حد بوده که من ناچیز را در غافله ی زوارشان جا داده اند....
از همه ی شما عزیزان طلب حلالیت می کنم....و برعکس انتظارتان می خواهم که از شما التماس دعایی بخواهم....بهترین دعای خیری که در حق این زائر حقیر می توانید بکنید طلب رفتنیست بدون بازگشت......اللهم الرزقنا توفیق الشهادة
یا حق...خدانگهدارتون
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حــــرف هــای خــودمــونی ، ذفـــاع مقدس ، ،
برچسبها: